iran-chabar.de

[ 12.01.2005 ]

محور اسرائيل ـ عراق ـ کردستان


کردها مورد توجه اسرائيل هستند

 

در اوايل ژوئن 2004 يک نامه سری از ونس کاننيسترارو* رئيس باز نشسته سلول ضدتروريستی در استانبول و معاونش فيليپ جيرالد* بطور خصوصی بين مامورين اطلاعاتی رد و بدل ميشد. در اين نامه آمده است: منابع موثق ترک اشاره داشتند که گسترش حضور اسرائيليها در کردستان بيش از پيش متوجه ترکها است و ايجاد يک دولت مستفل کُرد را تشويق ميکنند
يک افسر سابق سرويس اطلاعاتی آمريکا ميگويد: "روابط اسرائيل با کردستان بسيار با اهميت تر از ائتلافش با ترکيه است. ما ترکها را دوست داريم. ما اما بايد فشار روی ايران را ادامه دهيم. کردها آخرين گروه بازمانده نزديک به ايالات متحده هستند. تنها اين سؤال وجود دارد که چگونه آنان را با ترکيه آشتی بدهيم. امکان آشتی وجود ندارد."

سيمور هرش* - نيويورکر - برگردان: ح. نادری

 

چهارشنبه ٢٣ دی ١٣٨٣ – ١٢ ژانويه ٢٠٠۵

ژوئيه 2003 يعنی دوماه بعد از اعلام جرج بوش بر پيروزی جنگ در عراق نه تنها جنگ پايان نيافت بلکه به نفطه تاسف آوری رسيده است. اسرائيل که يکی از مدافعين پروپا قرص اين جنگ بود، نسبت به اشغال عراق به دولت بوش هشدار داد که آمريکا اينک بايد با گسترش شورش ـ بمب گذاری و ترورـ مقابله کند. مامورين اطلاعاتی اسرائيل در عراق اعلام ميدارند که شورشيان از حمايت مامورين امنيتی ايران و ديگر مبارزان خارجی که از مرز ايران ـ عراق گذر ميکنند بر خوردار ميباشند. اسرائيل از آمريکا خواست که مرز ايران و عراق را ببندد. اين مرز اما باز ماند.
پاتريک کلوسون* معاون مدير انستيتو واشنگتن در امور سياسی خاورنزديک که رابطه نزديکی با کاخ سفيد دارد ِميگويد: "دولت آمريکا از اطلاعات اسرائيل در باره ايران نا آگاه نيست. مسئله اين نيست که در تابستان گذشته تدابيری در بستن مرز گرفته ايم يا نه؟ بلکه مسئله اين است که داشتن رابطه عادی بين عراقيها و ايرانيان و مرز نشينان و هزاران زائر که از مرز ميگذرند، حائز اهميت است. مسائلی که ما با آن روبرو هستيم اين است که آيا اين نوع توافق ارزش آن را دارد؟ آيا ما ميخواهيم عراقيها را منزوی کنيم؟ جواب اين است که تا زمانی که ايرانيان دست به اسلحه نبرند و به روی ما شليک نکنند، ارزش آن را دارد که مرز باز باشد." او می افزايد که اسرائيليها در تابستان گذشته اصلا با ما موافق نبودند. نگرانی آنها کاملاَ روشن بود: اينکه ايرانيان سازمانهای اجتماعی و خيريه در عراق ايجاد کردند و از آنها جهت آموزش و حمله نظامی عليه آمريکا استفاده خواهند کرد. افزايش خشونت مويد اين هشدارها ميباشد. اوايل اوت، شورش عليه اشغال عراق با بمب گذاری در بغداد در سفارت اردن و نيز دفتر سازمان ملل متحد آغاز و منجر به کشته شدن 45 نفرشد. يکی از افسران سابق اطلاعاتی اسرائيل اظهار داشت: "اسرائيل به اين نتيجه رسيد که آمريکا اکنون امکانات کمتری در برخورد با ايران در اختيار دارد، مگر اينکه بر اوضاع عراق مسلط شود. آمريکا نميتواند از نظر نظامی متحمل شکست بشود ولی از نظر سياسی آری."
فلينت ليورت* کارشناس سابق سيا که تا سال گذشته در شورای امنيت ملی مشغول به کار بود و اينک در مرکز سابان* در بارۀ مسائل سياسی خاورميانه فعاليت ميکند ِ بمن گفت: "دولت آمريکا در تابستان اين شانس را ميتوانست داشته باشد تا شرايط را تغيير دهد. زيرا ماموريت انجام شده بسيار زودرس بود. يعنی اظهارات بوش بسيار عجولانه بود. اطرافيان بوش ميتوانستند به متحدين آمريکا مراجعه کرده و از آنها تقاضای کمک و سرباز بيشتر برای عراق بنمايند. نو محافظکاران اما براين عقيده بودند که ما خود به تنهائی اين کار را انجام ميدهيم." ليورت ادامه ميدهد: "رئيس جمهور با کمی تاخير فقط متوجه شرايط شد. تا آن حدی که حالا يا ميبايستی استراتژی خود را تغيير دهد يا اينکه تدابيری سختتری در سرکوب شورشيان اتخاذ نمايد. پس دولت آمريکا تصميم به بکار گرفتن مدل گوانتانمو در عراق نمود. اين اقدام اما مانع از پايان يافتن حرکت شورشيان نشد و متعاقبا شاهد اتفاقات رسوا آميز زندان ابو غريب بوديم."
در ابتداً ماه نوامبر رئيس جمهور بوش از رئيس سيا مستقر در بغداد، اطلاعات و ارزيابی نگران کننده ای دريافت داشت که حاکی از هم پاشی امنيت در عراق بود. اين گزارش حاکی است که هيچ يک از نهادها و يا سران احزاب سياسی عراق بعد از جنگ توانائی حکومت کردن يا بر گزارکردن انتخابات و تدوين قانون اساسی جديد را ندارند.
چند روز بعد بعلت خشونت زياد، دولت آمريکا سر انجام تصميم به تغيير سياست يکجانبه گرفت و تاريخ 30 ژوئن را برای انتقال قدرت به دولت انتقالی را برنامه ريزی کرد. اين تصميم به آمريکا اجازه ميداد تا سازمان ملل متحد را در روند آرام سازی شريک نمايد. يکی از مشاوران سازمان ملل متحد در امور عراق بمن گفت: "يک سال قبل از انتخابات رياست جمهوری آمريکا، آمريکائيان دست پاچه شده و تصميم گرفتند خطای خود را با سازمان ملل متحد و عراقيها تقسيم نمايند."
يک کارمند سابق دولت بوش که از جنگ حمايت ميکرد ِ در پائيز گذشته از عراق بازديد نمود و ارزيابی نااميدکننده ای داشت. او سپس به تل آويو رفت و با مقامات سياسی و اطلاعاتی آن کشور ديدار نمود. او اعلام ميدارد که اسرائيليها هم از اين وضعيت نااميد هستند. همانطوريکه آنها (اسرائيليها) پيش بينی ميکردند ِ هشدارها و توصيه های آنها مورد توجه آمريکائيها قرار نگرفت و جنگ آمريکا عليه شورشيان بطور ناگواری ادامه دارد. اين مقام می افزايد که نگرانی اسرائيليها اين نيست که در عراق اشتباه صورت گرفته است ِ بلکه موضوع از اين قرار است که آيا ما نبايد در بدترين حالت يک ارزيابی از نقشه خود داشته باشيم و اينکه چگونه بايد آن نقشه را به اجرا در آورد."
اعود باراک نخست وزير سابق اسرائيل و از پشتيبانان حمله آمريکا به عراق به طور خصوصی به ديک چنی معاون رئيس جمهوری آمريکا گفته است که آمريکا جنگ را در عراق باخته است. يک مقام نزديک به باراک گفت: "اسرائيل دريافت که هيچ وسيله ای برای پيروز شدن در اشغال ندارد. باراک به چنی گفت تنها خروج از بحران اين است که حد و ميزان تحقير و سرخوردگی خود را انتخاب بکنيد. ديک چنی اما به اين نظر باراک جواب نداد."
در پی يک سری مصاحبه در اروپا ِ خاورميانه و ايالات متحدۀ مقامات ديپلماتيک بمن گفتند که اواخر سال گذشته اسرائيل به اين نتيجه رسيد که دولت بوش توانايی برقراری ثبات و استقرار دمکراسی در عراق را ندارد و اسرائيل به تاکتيک ديگری نياز دارد. دولت آريل شارون تصميم گرفت خسارات ناشی از جنگ به استراتژی اسرائيل را از طريق افزايش روابط ديرينه با کردهای عراق کاهش دهد. و آن برقراری حضور زمينی قابل توجه در منطقه نيمه خودمختار کردستان بود. بعضی ديپلماتها اين تصميم شارون را بی اثر دانسته و آنرا پر هزينه ارزيابی کردند. زيرا معتقدند که يک جنبش بالقوه ميتواند بيش از پيش منجر به ويرانی و خشونت شود. اين در حالی است که شورش در عراق در حال گسترش ميباشد. سرويسهای اطلاعاتی و نظامی اسرائيل هم اکنون بدون دغدغه به آموزش کماندوها در کردستان مشغولند. آنچه برای اسرائيل با اهمييت است پوشش عمليات آن در داخل ايران و سوريه ميباشد. اسرائيل بويژه از جانب ايران احساس تهديد ميکند. زيرا موقعيت ايران بعد از جنگ تقويت شده است. کارمندان اسرئيل به موساد (سرويس جاسوسی اسرائيل) ميپيوندند و تحت پوشش تجار به فعاليت می پردازند و در بعضی موارد فاقد پاسپورت اسرائيلی هستند.
مارک رگيو* سخنگوی سفارت اسرائيل در واشنگتن در واکنش به اين اطلاعات، آنرا تکذيب کرد. مقامات رسمی کردها و نيز سخنگوی وزارت امور خارجه آمريکا از اظهارنظر درباره حضور اسرائيلها در کردستان خودداری نمودند. معهذا يکی از کارمندان عاليرتبه سيا در هفته گذشته (ژوئن 2004) در يک مصاحبه حضور ِ اسرائيليها و عمليات آنها در کردستان را مورد تائيد قرار داد. اين مقام بمن گفت: "اسرائيليها اين طور ارزيابی کردند که راه ديگری نداشتند. آنها فکر می کنند که در آنجا بايد حضور داشته باشند." از اين مقام پرسيده شد که آيا واشنگتن اين کار اسرائيليها را تائيد ميکند؟ او با خنده جواب داد که آيا شما کسی را سراغ داريد که به اسرائيل بگويد چه کاری بايد انجام بدهد؟ آنچه را اسرائيليها بنفع خود ميدانند انجام ميدهند. اين مقام سيا اضافه ميکند که حضور اسرائيليها در کردستان برای سرويس اطلاعاتی آمريکا شناخته شده است.
تصميم اسرائيل جهت ايجاد تعادل حضوری در کردستان بنام "نقشه ب" تنش بين اسرائيل و ترکيه را بر انگيخت. اين عمل اسرائيل باعث رنجش سياستمداران ترک شد و به اتحاد موقت سه جانبه ايران ـ ترکيه و سوريه منتهی گشت. به عبارت ديگر همه کشورهائيکه دارای اقليت ملی هستند.
در اوايل ژوئن 2004 يک نامه سری از ونس کاننيسترارو* رئيس باز نشسته سلول ضدتروريستی در استانبول و معاونش فيليپ جيرالد* بطور خصوصی بين مامورين اطلاعاتی رد و بدل ميشد. در اين نامه آمده است: منابع موثق ترک اشاره داشتند که گسترش حضور اسرائيليها در کردستان بيش از پيش متوجه ترکها است و ايجاد يک دولت مستفل کُرد را تشويق ميکنند. ترکها اشاره دارند که عمليات گسترده سرويسهای اطلاعاتی اسرائيل در شمال عراق همه نيروهای ضد دولت سوريه و ايران را گرد هم مياورند واز کردهای ايرانی و سوری که مخالف رژيم های خود هستند ، پشتيبانی ميکنند.
بعد از اولين جنگ خليج، جامعه ملل هر گونه پروازهای نيروی عراق را در کردستان عراق ممنوع کرد. کردهای عراق به کمک سازمان ملل متحد که بخشی از در آمد نفتی را به آنان اختصاص داد، موفق شدند در سه استان شمالی عراق پروژه های مهمی را به اجراه در آورند. معهذا آنچه مربوط به همه کردها ميشود، "کردستان تاريخي" فراتر از مرزهای عراق بوده و شامل مناطقی از ايران، سوريه و ترکيه ميشود. هر يک از اين سه کشور ميترسد که کردستان عراق عليرغم اظهارات و تعهدات علنی در تماميت ارضی در صورتيکه بعد از 30 ژوئن شرايط عمومی بهبود نيابد، اسقلال خودرا از دولت انتقالی اعلام نمايد.
مداخله اسرائيل در کردستان تازگی ندارد. در جريان سالهای 60-70 ميلادی اسرائيل فعالانه از شورش کردها بعنوان يک عنصر استراتژی سياسی خود در جهت يافتن متحدين جديد غيرعرب در خاورميانه عليه عراق حمايت نمود. در سال 1975 زمانيکه واشنگتن با شاه ايران جهت آتش بس و قطع حمايت از خواسته کردها برای خودمختاری در عراق به توافق رسيد، کردها مورد خيانت آمريکا قرار گرفتند. خيانت و خشونت در دو دهه بعد از آن به يک امر عادی درآمد. کردها در عراق شديدأ توسط صدام حسين سرکوب و عليه آنان سلاح شيميايی بکار برده شد. در سال 1984 حزب کارگران کردستان ترکيه (پ-ک-ک) عمليات نظامی جدايی طلبی را به راه انداخت که 15 سال طول کشيد و بيش از 30 هزار نفر اکثرأ از کردها کشته شدند. دولت ترکيه بطور خشن جدايی طلبان را سرکوب و سپس عبدالله اوجالان رهبر پ ک ک را دستگير کرد. اين حزب اينک به کنگره خلق تغيير نام يافته و در ماه مه 2003 اعلام نمود؛ آتش بس يکجانبه را که 5 سال طول کشيد، پايان ميدهد و شهروندان ترک بار ديگر مورد هدف قرارخواهند گرفت.
رهبری کردهای عراق در ماه ژوئن 2004 بخاطر حمايت آمريکا از قطعنامه سازمان ملل در باره تماميت ارضی عراق بتصويب رسيده متعجب شد. زيرا قانون اساسی موقت به اقليت کردها حق وتو در قانون اساسی دائمی آينده ميداده است. رهبران کرد بلافاصله در يک نامه به رئيس جمهور بوش اخطار نمودند که آنان در دولت جديد تحت کنترل شيعيان شرکت نخواهند کرد مگر اينکه حقوق آنها در قانون اساسی موقت کنونی حفظ شود. در اين نامه آمده است که خلق کرد ديگر شهروند درجه دومی را در عراق نمی پذيرد.
نگرانيهايی مبنی بر حرکت کردها در تصرف شهر کرکوک و نيز مناطق نفت خيز ِ بوجود آمده است. شهر کرکوک زير سلطه عراقيهای عرب قرار دارد. در سالهای 70 صدام حسين با کوچ دادن عربها باين مناطق سعی در عربی کردن منطقه نمود. کردها اما کرکوک و نفت آنرا متعلق به وطن تاريخی خود ميدانند. يکی از کارشناسان آمريکايی فعال در عراق بمن گفت: "اگر کرکوک از جانب کردها مورد تهديد قرار بگيرد، شورشيان ُسنی عرب با ترکمنها به آن منطقه حمله ور خواهند شد و حمامی از خون به راه مياندازند حتی اگر کرکوک به تصرف کردها در آيد، آنان نميتوانند نفت را به خارج صادر نمايند زيرا همه لوله ها از شهرهای سنی نشين عرب ميگذرند."
يکی از افسران عاليرتبه امنيت آلمان در مصاحبه ای اعلام نمود: "کردستان مستقل با ذخاير نفتی قابل توجه اثراتی بر وضعيت سوريه، ايران و ترکيه خواهد داشت و منجر به بی ثباتی دائم در خاورميانه ميشود. حال هرچه ميخواهد پيش بيايد. اين يک نظر عمومی است." يک مقام ديگر عاليرتبه آلمانی ميگويد: "عناصری از دولت بوش بخصوص در وزارت دفاع آن نظير پل ولفوويتز تمايل به استقلال کردستان دارند." از نظر اين مقام آلمانی اين فکر خطا است. زيرا کردستان مستقل بمثابه يک اسرائيل جديد در محاصره ملت های مخالف قرار خواهد گرفت. اعلام استقلال کردستان با واکنش ترکيه روبرو خواهد شد- احتمالا جنگ- و اسرائيل متحد با اهميت خود يعنی ترکيه را از دست ميدهد". در ده سال اخير روابطه ترکيه و اسرائيل بعنوان متحد با اهميت سياسی اقتصادی گسترش يافت. هر ساله هزاران اسرائيلی بعنوان جهانگرد از ترکيه ديدن ميکنند. مخالفت ترکيه با جنگ در عراق روابط اين دو کشور را تا حدی دشوار نمود. ترکيه اما سمت و سوی به غرب دارد و با وجود پيروزی نيروهای اسلامگرا در انتخابات مجلس 2002 ِ بطور نسبی کشوری است لائيک و برای پيوستن به اتحاديه اروپا تلاش ميکند. بر عکس روابط ترکيه و سوريه سالها تيره بوده و حتی بعضی مواقع به برخوردهای آشکار منجر شد. ترکيه و ايران سالهای طولانی رقبای مرزی بودند. تنش بين آنان حول گرايش به غرب ترکيه و غيرمنعطف بودن نظام مذهبی ايران ميباشد. اما بدبينی آنها نسبت به مسئله کردها تمامی اختلافاتشان را به کنار ميزند.
يک مقام اروپائی در امور خارجه در يک گفتگو در ماه مه 2004 اظهار داشت: "از همپاشی اتحاد اسرائيل و ترکيه شکستی برای منطقه است. برای جلوگيری از شکست و فاجعه همکاری همه کشورهای همسايه بعنوان يک هويت مشترک ضروری است." معهذا اسرائيليها همه کشورها را باستثنا کردستان مخالف خود ميداند. اسرائيل معتقد است که ايران در مرحله دستيابی به سلاحهای اتمی است و درنظر دارد به کمک سوريه از فعاليتهای تروريستی فلسطينيان در هنگام عقب نشينی از نوار غزه حمايت کند.
يک افسر سابق اطلاعاتی آمريکا ميگويد: "اسرائيليها جنگجويان شيعه طرفدار مقتدا صدر را بمثابه اسب تروا ايران ميدانند. موفقييت آنها در مبارزه عليه نيروهای ائتلافی در عراق بخاطر کمکهای تسليحاتی و اطلاعاتی و آموزشی ايران است. او ميافزايد: نشانهای اين حمايت را در تابستان گذشته شاهد بوديم. ولی کاخ سفيد نميخواست بشنود و استدلال کاخ سفيد اين است که ما در حال حاضر نميتوانيم به مسئله ديگری حمله کنيم. ما نمی توانيم ايران را به نقطه ای برانيم. در حاليکه خودمان در تقابل و مبارزه با نيروی ديگری هستيم." بر اساس اسنادی که بدستم رسيد در تابستان گذشته دولت بوش در نشستی نيروهای نظامی را به تهيه نقشه ای بنام «عمليات استوارت» جهت دستگيری و در صورت ضرور قتل مقتدا صدر فرا خوند. اما اين نقشه بخاطر پی بردن مقتدا صدر لغو شد. هفت ماه بعد نيروهای ائتلاف از فعاليت روزنامه او جلوگيری کردند. اين کار باعث بحران شد و شرايطی بوجود آمد که مقتدا صدر توانست موقعييت خود را بعنوان کسی که بايد در سرنوشت سياسی و نظامی بوجود آمده بعد از 30 ژوئن نقشی ايفاٍ نمايد تثبيت کرد.
يک افسر سابق اسرائيلی ميگويد "هدف بلاواسطه اسرائيل بعد از 30 ژوئن اين است که واحدهای کماندويی کردها را جهت ايجاد تعادل قوا در مقابل جنگجويان شيعه در جنوب عراق آموزش بدهد، آنطوريکه عمليات آنها همسان کماندوهای اسرائيلی ميستر اويم باشد. اين افسر ميافزايد اگر يک سنی متعصب از جنگجويان بعثی کنترل اوضاع را بدست بگيرد- حتی مثل صدام حسين مخالف اسرائيل- اسرائيل کردها را رها خواهد نمود. هدف اوليه اسرائيل در کمک به کردها اين است که اسرائيل می بايد به آنچه که واحدهای کماندويی آمريکا نتوانستند انجام بدهند- نفوذ ـ کسب اطلاعات ـ به قتل رساندن رهبران شورشيان سنی و شيعه در عراق- نايل آيد. اين افسر سابق اطلاعاتی می افزايد که اين احساس وجود داشت که اين عمل بهترين روش جهت خاموش کردن شورش ميباشد." اما گسترش روابط کرد- اسرائيل باعث رنجش ترکيه شد. زيرا کماندوهای کرد که در عراق دست به عمليات می زنند توانستند به ترکيه نفوذ و اقدام به حملات نمايند. همکاری اسرائيل با کردها بطور غيرقابل اجتناب افزايش يافت. چندين مامور اسرائيلی همراه کماندوهای کرد از مرزهای ايران گذشتند تا دستگاههای تخمين زنی و ديگر وسايل رد يابی تاسيسات مشکوک ايرانی را در خاک ايران مستقر کنند. اين افسر سابق می افزايد: ببينيد اسرائيل از کردها به روش ماکياول حمايت ميکند. اين را ميگويند واقعگرايی سياسی (رئال پوليتيک). او می افزايد: اسرائيل با پيوستن به کردها، چشم وگوش در ايران، عراق و سوريه بدست می آورد. آنچه اسرائيل با کردها انجام ميدهد برای دولت بوش هم غيرقابل پذيرش نيست."
مقامات عاليرتبه آلمانی بمن گفتند که سرويس های اطلاعاتی آلمان با داشتن مدارک اعتقاد دارند که اسرائيل از موقعييت جديد خود در کردستان و در بين کردهای ايرانی و سوری جهت اهداف مخفی و عملياتی استفاده ميکند. سوريها و لبنانيان معتقدند که سرويسهای اطلاعاتی اسرائيل در اعتراضات خشونت آميز اواسط ماه مارس در سوريه نقش داشتند. اين درگيری مسلحانه مخالفين کرد سوری با نيروهای نظامی سوريه حداقل باعث کشته شدن 30 نفر شد. اکثر اين درگيريها در خطوط مرزی سوريه ترکيه و عراق تحت کنترل کردها صورت گرفتند.
ميشل سماحا* وزير اطلاعات لبنان گفت که اين تشنجات عليه بشار اسد رئيس جمهور سوريه توسط کردها بر پا شد. دولت سوريه اظهار ميکند که اسنادی در دست دارد که اسرائيل در آماده کردن کردها برای مبارزه عليه عراق، سوريه، ترکيه و ايران فعاليت دارد.
يک مقام عاليرتبه امنيت امريکا بمن گفت: "او فکر ميکند دولت بوش بطور دائم نسبت به ايران اشتباه ميکند. ايرانيان ميل دارند که آمريکا در عراق گير افتد و در همانجا مشغول بشود ولی هرگز مايل به شکست آن نيستند. او می افزايد سؤال نگران کننده اين است که در صورت استقلال کردستان و با داشتن رابطه تنگاتنگ با اسرائيل عکس العمل ايران چه خواهد بود؟ قدر مسلم ايران يک ناو هواپيمابر اسرائيلی را در خاک خودش يعنی يک پايگاه نظامی در مرزش را تحمل نخواهد کرد."
يک مقام ديگر عاليرتبه اروپايی گفته است: "ايرانيان ميتوانند چيزهای مثبتی در جنوب عراق انجام دهند در صورتيکه در مقابل يک چيز مثبتی بدست آورند. واشنگتن اما اين کار را نخواهد کرد. دولت بوش از ايرانيان تقاضای کمک نمی کند و از سوريها هم نميتواند تقاضا کند. پس چه کسی ايالات متحده را نجات خواهد داد؟ اين مقام می افزايد که در ابتداٍ تهاجم آمريکا به عراق چندين مقام اروپايی به همتاهای ايرانی خود گفتند که شما در منطقه برنده خواهيد شد." علرغم اعتراضات زياد اين فثط اسرائيل نيست که فکر ميکند ايران شديداٌ و مخفيانه در تلاش به دستيابی بمب اتم است... يک مقام آژانس بين المللی انرژی بمن گفت: "سؤال اصلی اينست که آيا اسرائيل ايران را بمباران هوايی خواهد کرد؟"
محمد البرادعی دبير آژانس بين المللی انرژی اتمی چندين بار اعلام نمود که آژانس بين المللی هيچ مدرک و نشان دقيقی مبنی بر برنامه نظامی اتمی ايران پيدا نکرد و خيلی زود است تا نسبت به اين موضوع قضاوت شود.
پاتريک کلوسون* از انستيتو مطالعات سياسی خاورميانه در باره ترديد دولت بوش ميگويد: "اگر مکانی از تاسيسات اتمی را پيدا کنيم اين مکان بلافاصله قبل از آمدن بازرسان بين المللی بر چيده ميشوند. زيرا سازماندهی بازرسان اغلب هفته ها طول ميکشد و بعد از آن چيزی پيدا نميکنند. کلوسون اشاره ميکند که نگرانی اصلی اسزائيل از امنيت ملی خويش ايران است. بدين ترتيب حضور اسرائيل در کردستان اين امکان را برايش فراهم ميآورد تا تلاشهای اتمی ايران را زير نظر بگيرد.
يک افسر سابق سرويس اطلاعاتی آمريکا ميگويد: "روابط اسرائيل با کردستان بسيار با اهميت تر از ائتلافش با ترکيه است. ما ترکها را دوست داريم. ما اما بايد فشارروی ايران را ادامه دهيم. کردها آخرين گروه بازمانده نزديک به ايالات متحده هستند. تنها اين سؤال وجود دارد که چگونه آنان را با ترکيه آشتی بدهيم. امکان آشتی وجود ندارد."
يک روز يک مقام عاليرتبه ترک در استانبول تشريح ميکرد: "قبل از جنگ عراق،. اسرائيل در کردستان فعال بود و حالا بيش از پيش اين فعاليت برای ما و نيز برای آنان خيلی خطرناک است. ما مايل به تقسيم شدن عراق نيستيم. يک ضرب المثل ترکی ميگويد: ما برای کشتن شپش پتو را آتش ميزنيم. ما به کردها گفتيم که ما از شما هراسی نداريم. شما اما بايد از ما بترسيد." يک ديپلمات ديگر ترک بيان داشت: "ما بدوستان اسرائيلی و کرد خودمان گفتيم که ُحسن نيت ترکيه در تماميت ارضی عراق است. ما از ديگر راه حلها حمايت نمی کنيم. شما اگر موفق به تجزيه عراق بشويد جنگ و خونريزی و زجر و مشّقت در خاورميانه بيشتر ميشود....و سراسر جهان مدعی آن خواهد شد که آمريکا در عراق يک برنامه مخفی برای تقسيم اين کشور داشته است." اين ديپلمات ترک شرايط را با يوگسلاوی سابق تشبيه می کند با اين تقاوت که در بالکان نقت وجود ندارد. او با درس از يوگسلاوی سابق ميگويد: "وقتی تو از يک کشور استقلال ميگيری همه خواهان استقلال خواهند بود. اگر اين کار در عراق رخ بدهد کرکوک به سارايوو عراق مبدل خواهد شد." يک ديپلمات ديگر ترک در آنکارا تشريح کرد که دولت مطبوعش نگرانی خود را از فعاليت های نظامی اسرائيل در کردستان به وزارت خارجه اسرائيل ابلاغ نمود. اسرائيليها اما منکر آموزش و خريد املاک در کردستان شدند و اظهار داشتند که اين اعمال رسميت ندارد. اما توسط افراد خصوصی صورت گرفته است. بطور قطع سرويسهای اطلاعاتی ترکيه اذعان دارند که اظهارات اسرائيليها صحت ندارد. اين سياست نه برای آمريکا خوب است نه برای عراق يا اسرائيل و يهوديها...
يک کارمند عاليرتبه کاخ سفيد از تمايل دولت آمريکا درباره استقرار دولت انتقالی قابل قبول تا قبل از 30 ژوئن2004 اظهار داشت: "دولت بوش با مراجعه به آقای اخضر ابراهيمی نماينده ويژه سازمان ملل از او خواست يک دولت انتقالی که بتواند تا انتخابات روی پا بايستد شکل بدهد. به آقای ابراهيمی ماموريت داده شد تا 31 عضو کابينه دولت انتقالی مورد تائيد واشنگتن را انتخاب کند. با اين حال بر اساس بعضی از گزارشات، انتخاب آقای اياد علاوی بعنوان نخست وزير باعث نگرانی اخضر ابراهيمی شد.
کاخ سفيد تاکنون سابقه اياد علاوی و مبارزه 20 سال اخيرش عليه صدام و پايه گذاری کنگره ملی عراق مستقر در بريتانيا را مورد بررسی قرار داده بود. اما نقش او بعنوان عضو حزب بعث ناشناخته تر است. در سالهای 60- 70
ميلادی هنگاميکه صدام حسين برای بدست گرفتن قدرت مبارزه ميکرد ِ علاوی در اين مبارزات به صدام کمک کرد.
مارک گرچ* افسر سابق سيا در امور خاورميانه دو مورد از مشخصات اياد علاوی را اينطور بيان ميکند: او دوست دارد بگويد مرد ايده و نظر است. دوم اينکه رفتاری گانگستری دارد. در اوايل سال جاری (2004) يکی از همکلاسيهای دوره دانشجويی پزشکی علاوی بنام خانم دکتر هايفه ال ازاوی* مقاله ای بزبان عربی در لندن در باره خصوصيات علاوی نوشت: "علاوی مردی قوی هيکل است و هفت تير در کمر داشت و دائما اسلحه خود را در هوا می چرخاند و دانشجويان پزشکی را به وحشت می انداخت. ديپلم پزشکی را حزب بعث باو اهدا نمود." علاوی در سال 1971 ظاهراَ برای ادامه تحصيل در لندن مستقر شد. در آنجا مسؤل سازمان عمليات اروپايی حزب بعث و سرويس مخابرات بود. اين مسؤليت تا سال 1975 ادامه داشت.
ونس کانينسترارو افسر سابق سيا ميگويد: "اگر از من بپرسيد که آيا دستهای علاوی به خون آغشته است؟ ميگويم آری. او مامور مزدبگير مخابرات عراق بود و در عمليات جنايی دست داشته است." يکی ديگر از ديپلماتهای خاورميانه که نسبت به بی تفاوتی ايالات متحده آمريکا دربارۀ علاوی دلگير شده است ميگويد: "علاوی عضو «اکيپ ضربت» مخابرات بود. و در تعقيب و قتل اعضای سابق بعث در اروپا شرکت داشته است."
دفتر علاوی نسبت باين اطلاعات و گفته ها عکس العملی نشان نداد. لازم بياد آوريست که در سال 1978 به دلايل نامعلوم بعثيها سعی در کشتن علاوی در خانه اش واقع در لندن داشتند. او را با تبر مورد ضرب قرار دادند که منجر به بستری شدن وی در بيمارستان شد.
در باره انتقال حاکميت ملی به عراقيها ِ مرکز مطالعات سابان* از زبان يک مامور سابق اطلاعاتی آمريکا ميگويد: "در صورت عدم امکان نبايد عقب نشينی کرد. نو محافظکاران فکر ميکنند که آنها هميشه همانند شعبده بازان خرگوشی را از کلاه در بياورند." در مقابل اين سؤال که چه نقشه ای وجود دارد؟ ميگويند که ما احتياج به نقشه نداريم. دمکراسی باندازه کافی قوی است. ما خود را با شرايط تطبيق ميدهيم.

SEYMOUR M. HERSH
THE NEW YORKER FACT
PATRICK CLAWSON
FLYNT LEVERETTE
MARK REGEV
VINCE CANNISTRARO
PHILIP GIRALDI
MICHEL SAMAHA
MARC GERECHT
HAIFA AL AZAWI
SABAN

 

 

  ده‌نگ‌وباس

  سیاسه‌ت

  كۆمه‌ڵایه‌تی

  هونه‌رو ئه‌ده‌ب

  ژنان

  زانست

  نێونه‌ته‌وه‌یی

  په‌رلان

  ئاگاداری

_________________

  ئێدیتۆڕی كوردی

  ادیـــتور فــارسـی

_________________

 

 

 

[Mediya 2000 - 2005 © Copyright]